girl land

ساخت وبلاگ
امروز تو بوفه یه دوست قدیمی مو دیدم باهاش کلاس زبان میرفتیم . از اونا بودیم که همیشه شلوغ میکردیم میخندیدیم. میتونم بگم خیلی وقت بود اینقد نخندیده بودم که یه ساعتی که پیش ایدا بودم خندیدم . از خاطرات کلاس زبان گفتیم. یا بخاطر کنکور زبانو ول کردیم که مثلا فقط تمرکزمون برا کنکور باشه که چش کنکورو در اوردیم. girl land...
ما را در سایت girl land دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : turkgiziha بازدید : 96 تاريخ : يکشنبه 18 دی 1401 ساعت: 20:05

این هفته، هفته خوبی بود برام. یکشنبه تو دانشگاه بودم که مامانم اس زد که مژدگونی بده یه خبر خوب دارم منم نوشتم میریم مشگین؟ گف اخه اون مژدگونی میخواد؟ بعدش گف از دندون پزشکی زنگ زدن که یه مریض کنسل کرد و فردا شما بیاین من انقد خوشحال شدم انقد خوشحال شدم اصلا چشام برق زد. همین دیشبش داشتم میگفتم چطور تا ۱۹ ام تحمل کنم . صب و رفتم پیش دکتر اولش کلی ازم عکس گرفت از دندونم بعدم دکتر اومد و از ساعت ۹ و نیم کارشو شروع کرد تا ساعت ۴ عصر تموم شد وسطش دو بارم بهم استراحت داد. منم خوشحال و خندان اومدم خونه girl land...
ما را در سایت girl land دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : turkgiziha بازدید : 97 تاريخ : يکشنبه 18 دی 1401 ساعت: 20:05